سید علی قاضی طباطبایی

برخی از شاگردان آیت‌اللَه قاضی

سید علی قاضی طباطبایی
  • عارف کامل آية اللَه حاج سيد حسن مسقطي
  • آية اللَه حاج سید محمد حسن الهی
  • آية اللَه حاج شیخ عباس قوچانی
  • آية اللَه حاج شیخ محمد تقی بهجت.

 

رضوان اللَه علیهم

مرحوم قاضی ازمنظر بزرگان

عارف و فقیه بی‌نظیر

1. مرحوم علامه طهرانی رضوان الله علیه:

«مرحوم قاضی دارای دو جنبۀ‌ علم و عرفان بود؛ یعنی در علوم ظاهریّه فقیهی عظیم و عالمی جلیل، و در علوم باطنیّه عارفی واصل و انسانی کامل بود که أسفار اربعه را طیّ نموده و جمع میان ظاهر و باطن و شریعت و طریقت، او را به تمام معنی الکلمه به وادی حقیقت علی‌التّحقیق رهبری نموده بود. ایشان در تهذیب‌ نفس‌ و اخلاق‌ و سیر و سلوک‌ در معارف‌ الهیّه، و واردات‌ قلبیّه‌، و مکاشفات‌ غیبیّۀ سبحانیّه‌، و مشاهدات‌ عینیّه‌، فرید عصر و حَسنۀ دهر و سلمان‌ زمان‌ و ترجُمان‌ قرآن‌ بود.» (مطلع انوار، ج2، ص54)

2. مرحوم حاج سید هاشم حدّاد رضوان اللَه علیه:

«از صدر اسلام تا به حال، عارفی به جامعیّت مرحوم قاضی نیامده است!» (روح مجرد، ص 176)
«مرحوم‌ آقا (قاضی) یک‌ عالمی‌ بود که‌ از جهت‌ فقاهت‌ بی‌نظیر بود. از جهت‌ فهم‌ روایت‌ و حدیث‌ بی‌نظیر بود. از جهت‌ تفسیر و علوم‌ قرآن‌ بی‌نظیر بود. از جهت‌ ادبیّات‌ عرب‌ و لغت‌ و فصاحت‌ بی‌نظیر بود؛ حتّی‌ از جهت‌ تجوید و قرائت‌ قرآن‌.» (روح مجرد، ص 501)

3. مرحوم علامۀ طباطبایی رضوان اللَه علیه:

«ما هر چه داریم از مرحوم قاضى داریم»

«این‌ سبک‌ تفسیر آیه‌ به‌ آیه‌ را مرحوم‌ قاضی‌ به ما تعلیم‌ دادند، و ما در تفسیر، از مسیر و ممشای‌ ایشان‌ پیروی‌ می‌کنیم‌. و در فهم‌ معانی‌ روایات‌ وارده‌ از ائمّۀ معصومین‌ ذهن‌ بسیار باز و روشنی‌ داشتند، و ما طریقۀ فهم‌ احادیث‌ را که‌ «فِقهُ الحدیث‌» گویند از ایشان‌ آموخته‌ایم‌.» (مهرتابان، ص 27)

تواضع و سیرۀ اخلاقی حضرت حاج سید علی قاضی

مرحوم‌ قاضی‌ از نقطۀ نظر عمل‌ آیتی‌ عجیب‌ بود. اهل‌ نجف‌ و بالأخص اهل‌ علم‌ از او داستان‌هایی‌ دارند. در نهایت‌ تهیدستی‌ زندگی‌ می‌نمود با عائلۀ سنگین‌، وچنان‌ غرق‌ توکّل‌ و تسلیم‌ و تفویض‌ و توحید بود که‌ این‌ عائله‌ به ‌قدر ذرّه‌ای‌ او را از مسیر خارج‌ نمی‌کرد.

یکی‌ از رفقای‌ نجفی‌ ما که‌ فعلاً از أعلام‌ نجف‌ است‌ برای‌ من‌ می‌گفت‌:

«من‌ یک‌ روز به‌ دکّان‌ سبزی‌ فروشی‌ رفته‌ بودم‌، دیدم‌ مرحوم‌ قاضی‌ خم‌ شده‌ و مشغول‌ کاهو سوا کردن‌ است‌؛ ولی‌ به‌عکس‌ معهود، کاهوهای‌ پلاسیده‌ و آنهایی ‌که‌ دارای‌ برگ‌های‌ خشن‌ و بزرگ‌ هستند برمی‌دارد.

من‌ کاملاً متوجّه‌ بودم‌؛ تا مرحوم‌ قاضی‌ کاهوها را به صاحب‌ دکّان‌ داد و ترازو کرد، و مرحوم‌ قاضی‌ آنها را در زیر عبا گرفت‌ و روانه‌ شد. من‌ که‌ در آن‌ وقت‌ طلبۀ جوانی‌ بودم‌ و مرحوم‌ قاضی‌ مرد مسنّ و پیرمردی‌ بود، به دنبالش‌ رفتم‌ و عرض‌ کردم‌: آقا من‌ سؤالی‌ دارم‌! شما به‌عکس‌ همه‌، چرا این‌ کاهوهای‌ غیر مطلوب‌ را سوا کردید؟!

مرحوم‌ قاضی‌ فرمود: ”آقاجان‌ من‌! این‌ مرد فروشنده‌، شخص‌ بی‌بضاعت‌ و فقیری‌ است‌، و من‌ گاه‌گاهی‌ به‌ او مساعدت‌ می‌کنم‌؛ و نمی‌خواهم‌ چیزی‌ به‌ او بلاعوض‌ داده‌ باشم‌ تا اوّلاً: آن‌ عزّت‌ و شرفِ آبرو از بین‌ برود؛ و ثانیاً: خدای‌ ناخواسته‌ عادت‌ کند به‌ مجّانی‌ گرفتن‌، و در کسب‌ هم‌ ضعیف‌ شود.

و برای‌ ما فرقی‌ ندارد کاهوی‌ لطیف‌ و نازک‌ بخوریم‌ یا از این‌ کاهوها؛ و من‌ می‌دانستم‌ که‌ اینها بالأخره‌ خریداری‌ ندارد، و ظهر که‌ دکّان‌ خود را می‌بندد به‌ بیرون‌ خواهد ریخت‌، لذا برای‌ عدم‌ تضرّر او مبادرت‌ به خریدن‌ کردم‌.» (مهرتابان، ص 31)

آقا سیّد محمّد حسن قاضی می‌گفتند:

«پدرم بسیار مرد متواضعی بود و نسبت به زوّار که به منزل او می‌رفتند نهایت احترام را داشت و گفتگو می‌کرد، و در مجالس روضه که در منزل خود می‌گرفت و مردم در روی حصیر می‌نشستند، خودش دمِ درِ اطاق و یا حیاط روی زمین می‌نشست پهلوی کفش‌ها به طوری که تمام بدنش در روی زمین بود، و با دست خودش یکایک کفش‌های واردین را جفت می‌کرد و همه را مرتّب می‌کرد در جلوی پای آنها بدون استثناء، و با همه با مرحمت و ملاطفت و مهر رفتار می‌کرد، و به مجلس روضه فوق‌العاده اهمیّت می‌داد.» (مطلع انوار، ج2، ص99)

دیدگاهتان را بنویسید